«آزار» رساني به خود و ديگران، يكي از رذايل اخلاقي و عامل مهم برهم زدن تعادل در زندگي فردي و اجتماعي آحاد بشر است.
قرآن كريم به اين رذيله اخلاقي توجه داشته و در آيات متعددبه ريشه يابي آن پرداخته است.
در اين مقاله سعي شده است كه به مباحثي پيرامون: گستره مفهومي آزاررساني، عوامل و آثار آن و نيز راهكارهايي براي درامان ماندن از آزار پرداخته شود.
مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم.
مفهوم اذيت و آزار در قرآن در قالب واژه هاي اذيت و مشتقات آن در24 مورد آمده است كه در بيشتر موارد به معناي آزردن و رنجيده شدن است. از آزاررساني رواني به شكل عيب جويي و استهزا، تهمت، تجسس، غيبت (حجرات آيات 11 و 12)، تحقير ديگري (لقمان آيه 18) و شكنجه و آزار جسمي در آياتي مانند 49 سوره بقره و 25 سوره نساء ياد شده است.
بنابراين براي شناخت مفهومي آزاررساني مي بايست همه واژگان مرتبط با مفهوم مورد بررسي و تحليل قرار گيرد.
مهم ترين واژه در اين حوزه مفهومي، واژه اذيت است. راغب در مفردات آن را با ضرر و زيان پيوند زده است، چنان كه آغاز نوشتار بدان اشاره شد؛ اما برخي واژه پژوهان، براين باورند كه اين واژه هميشه با مفهوم ضرر و نقصان همراه نيست، بلكه هر چيز ناخشنود و ناسازگار طبع را مي توان اذيت ناميد. از اين رو در قرآن حيض به عنوان يك كنش و واكنش طبيعي كه امري ناخشنود و ناسازگار طبع (نه طبيعت بدن) است به عنوان اذيت از آن ياد شده است (التحقيق، ج 7ص 25 و ج 1 ص 65) و خداوند در قرآن مي فرمايد: و يسالونك عن المحيض قل هو اذي؛ و درباره حيض از تو مي پرسند بگو آن اذيت است. (بقره آيه 222)
اذيت و آزار به اشكال مختلفي چون جسمي مانند قطع عضو و شكنجه هاي بدني و نيز روحي و رواني مانند تمسخر و تهمت بروز و ظهور مي كند و واژه اذيت براي بيان اين معاني و مفاهيم نيز به كار رفته است.
واژه اذيت به معناي ناراحتي و در رنج افتادن در سه مورد حيض (بقره آيه 122) رنج و بيماري (بقره آيه 196) ويا عوامل اذيت مانند كك و شپش همان) و سنگيني سلاح و اذيت شدن به بارندگي و مانند (نساء آيه 102) به كار رفته است.
در اين نوشتار تنها به واژه اذيت پرداخته نمي شود، بلكه همه واژگاني كه مفهوم سه گانه آزاررساني اخلاقي، روان شناختي و جامعه شناختي را بيان مي كند، مورد نظر است.
قرآن در آيات متعدد به ريشه ها و عوامل آزاررساني توجه مي دهد. از جمله عواملي كه قرآن براي آزاررساني بيان مي كند، ريشه عقيدتي است. به اين معنا كه اختلاف عقايد موجب مي شود كه فرد و يا جامعه اي نسبت به ديگري موضع خصمانه بگيرد و به صورت آزاررساني آن را بروز دهد. قرآن با گزارش كاملي از وضعيت پيامبران و رفتارهاي مخالفان و دشمنان ايشان بيان مي دارد كه علت و ريشه اصلي همه اذيت و آزارهاي مخالفان پيامبران، اختلاف عقيده بوده است. ستيز عقيدتي كافران و مشركان آنان را وامي داشت تا به آزاررساني به پيامبران بپردازند. (بروج آيه 8 و نيز اعراف آيه 126)
از ديگر ريشه هاي آزاررساني از ديدگاه قرآن، محبت به دنياست؛ زيرا در نگره قرآني محبت به دنيا ريشه و عامل همه كژ روي هاست (بقره آيه 212؛ آل عمران آيه 185 و 186)؛ چنان كه روايات بسياري به اين مسئله توجه مي دهد و از محبت به دنيا به عنوان مهم ترين عامل ياد مي كند و بر نقش محوري آن تأكيد مي ورزد. (كافي، كليني، ج1 ص 131؛ خصال، شيخ صدوق، ج 1 ص 25)
ناشكيبايي و نوعي زياده خواهي از عوامل ديگر آزاررساني ياد مي شود؛ چنان كه قرآن در سوره بقره آيه 61 اين عامل را علت اصلي آزاررساني بني اسرائيل به حضرت موسي(ع) برمي شمارد.
از علل و عوامل ديگري كه قرآن بدان اشاره مي كند، بهره گيري از دسترنج ديگري و غارت و فساد در زمين است كه مي توان آن را نيز به مسئله فزون خواهي و دنياطلبي بشر برگرداند. (كهف آيه 94) همين مسئله نيز ريشه برخي از خودآزاري هاست؛ زيرا به جهت زياده خواهي و دنياطلبي انسان گرفتار نوعي حسادت نسبت به ديگري مي شود و از آن جايي كه نمي تواند مطلوبش را به دست آورد، به خودآزاري روي مي آورد.
حسادت كه خود نوعي خودآزاري است در بيان قرآني عاملي براي آزاررساني و خودآزاري ذكر شده است. اين مسئله را مي توان در داستان هابيل و قابيل ردگيري كرد. اين گونه است كه رنج بردن از نعمت هايي كه در اختيار ديگران است موجب مي شود تا زمينه خودآزاري و ديگر آزاري حتي در سطح قتل در اين انسان رشد كند. قتل هابيل به دست برادرش قابيل و نيز به چاه انداختن يوسف از سوي برادران از اين عامل حكايت مي كند.
قرآن بخشي از اذيت و آزارهاي اهل كتاب به ويژه يهوديان را به مسلمانان، از حسادت آنان نسبت به نعمت هدايت مسلمانان دانسته است. (نساء آيه 54)
در حقيقت اين مواردي كه در قرآن به عنوان موارد عيني و شواهد گزارش مي شود به عنوان مصداق است؛ بنابراين در موارد ديگر نيز آن را مي توان تعميم داد و عوامل پيش گفته را در موارد ديگر خودآزاري و ديگرآزاري ردگيري و جست و جو كرد.
عامل مهم ديگري كه قرآن به عنوان ريشه و عامل آزاررساني از آن ياد مي كند، خود برتر بيني است. اين صفت ناپسند خود سبب آزاررساني به ديگران تلقي شده است كه به شكل و گونه هاي مختلفي ظهور مي كند. روي گرداني از حق، غرور بي جا (لقمان آيه 18) تمسخر (حجرات آيه 11) ترش رويي با مستمندان (عبس آيه 1 و 2)، بهره كشي و به كارهاي دشوار واداشتن (استعمار) و كشتن كودكان و فرزندان و جزيه به ناحق گرفتن و سلب رفاه و آسايش و رفتار فرعوني (اعراف آيه 129) از عوامل ديگر آزاررساني است كه قرآن به آن توجه مي دهد.
برخي عواملي چون برتري نژادي، رنگ پوست و مانند آن را به عنوان عوامل آزاررساني بيان مي كنند ولي به نظر مي رسد كه ريشه آن را مي بايست در عامل خود برتربيني جست و به آن بازگرداند.
عوامل ديگري را قرآن شناسايي و تبيين مي كند كه برخي از آن ها عوامل دروني و برخي ديگر از عوامل بيروني هستند. البته زمينه و بستر بيشتر اين عوامل بيروني و تأثيرگذاري آن را بايد در عامل و يا عوامل دروني انسان جست. به عنوان نمونه شيطان و ابليس به عنوان عامل بيروني زماني مي تواند به عنوان عامل عمل كند كه بستري مناسب و زمينه مساعدي در انسان وجود داشته و انسان تحت وسوسه هاي شيطاني به اذيت و آزار خود و يا ديگري بپردازد. شيطان به عنوان دشمن آشكار (بقره آيه 168) همواره از راه وسوسه (ناس آيه 5) و زينت دادن زشتي ها و رذايل به عنوان امور زيبا و پسنديده (محمد آيه 25) به عنوان عامل بيروني وارد ميدان مي شود و با وسوسه كردن بشر وي را به آزاررساني ترغيب و تشويق مي كند تا به اين وسيله به هدف خود كه گمراهي انسان است، برسد و راه خوشبختي وسعادت را بر انسان ببندد. (اعراف آيه 27)
ايجاد عداوت و دشمني، تقويت نفاق و كينه و جدايي ميان انسان ها (مائده آيه 91 و يوسف آيه 100) و ايجاد اختلالات عقلاني در بشر (بقره آيه 275) هر چند خود عاملي براي اذيت انسان است، زمينه و بستر آزاررساني به ديگران را در فرد فراهم مي سازد. اين گونه است كه انسان در دام شيطان مي افتد و خود عاملي براي آزاررساني ديگران مي شود (ص آيه 41)
عوامل ديگري چون جهل، شراب خواري، قمار و ابزارهايي از اين دست، زمينه هاي آزار شخص و ديگران را فراهم مي آورد كه همه تحت تاثير وسوسه شيطاني انجام مي شود. (مائده آيه90)
علامه طباطبايي در كتاب گران سنگ الميزان افزون بر عوامل يادشده، برخي از عوامل ديگر چون زلزله و سيل و خشك سالي را به عنوان عوامل آزار و اذيت انسان برمي شمارد و در نهايت به اين نتيجه مي رسد كه اين عوامل در حقيقت به خود مردم بازمي گردد و يا به منظور انتباه و بيداري مردمان انجام مي شود. (الميزان ج3 ص180 و نيز ج13 ص341 و نيز ج5 ص8 تا 14 و نيز ج17 ص209)
بي گمان هر كنشي واكنشي دارد و آثار آن در دنيا و آخرت و نيز در امور مادي و معنوي شخص بروز مي كند. قرآن با توجه به بينش و نگرش توحيدي، بازتاب هاي هر كاري را گوشزد مي كند و از مردمان مي خواهد به آثار و برآيند هر عمل و كنشي توجه داشته باشند. به عنوان نمونه بازتاب عمل حسادت كه عملي دروني و رواني است و گاه به شكل كنش در حوزه بيرون ظهور مي كند، به دو شكل آثار وضعي و طبيعي و پيامدهاي اخروي نمايان مي شود. (فاطر آيه43) آثار وضعي و طبيعي عمل حسادت، اين است كه فرد خود را در حالتي قرار مي دهد كه افسردگي و ناراحتي هاي روحي و رواني از آن جمله است. اين زيان حسادت است كه به طور طبيعي در خود انسان بروز مي كند و از سوي مومنان مورد شماتت و سرزنش قرار مي گيرد. افزون بر اين حسادت موجب مي شود تا در آخرت نيز از زيان آن در امان نماند. (بقره آيه262)
قرآن آن چنان به مسئله دوري و پرهيز از آزار و اذيت توجه مي دهد كه حتي انفاق و كمك هاي بشردوستانه اي كه همراه با منت و آزار و اذيت مردمان باشد، بي فايده و بيهوده برمي شمارد و از مومنان مي خواهد تا به دور از هرگونه منتي كمك و امدادرساني ها انجام شود؛ زيرا منت گذاري خود آزاررساني روحي ديگران است كه از ارزش عمل نه تنها مي كاهد بلكه آن را به هيچ تبديل مي سازد. (همان) آزار زباني كه انسان نسبت به ديگران حتي در صورت انفاق و كمك انجام مي دهد مي بايست مورد بازخواست قرار گيرد و آزاررسان سرزنش و نكوهش شود.
آزارهاي روحي كه به شكل تهمت، تجسس، غيبت و مانند آن صورت مي گيرد، در دنيا و آخرت آثار خود را نشان مي دهد (احزاب آيه57) و تهمت زنندگان از سوي خداوند مورد لعن و نفرين قرار مي گيرند. (نور آيه23)
از آن جايي كه برخي از اشخاص گرفتار بيماري خودآزاري و يا ديگرآزاري هستند و نمي توان از شر و آزار ايشان در امان ماند، قرآن راهكارهايي را براي رهايي از آزار ديدن و گريز از آن بيان مي كند. به عنوان نمونه زنان همواره در معرض خطر آزار و اذيت مردان قرار مي گيرند. از اين رو براي رهايي از آزار و در امنيت قرار گرفتن قرآن اموري را به عنوان راهكار بيان مي كند تا از آسيب در امان مانند. از جمله راهكارهاي قرآني براي امنيت بخشي به زنان اين است كه زنان افزون بر عفت باطني و رعايت آن با استفاده از پوشش حجاب خود را از آزار ديگران در امان نگه دارند. پوشش كامل موجب مي شود تا ازعوامل تحريك دور شوند و مردان را به سوي خود نكشانند. رعايت پوشش ظاهري همراه با متانت در راه رفتن و سخن گفتن راهكارهاي قرآني است كه براي رهايي از آزار توصيه و سفارش شده است. (نگاه كنيد الفرقان ج21 ص802 و تفسير كبير فخر رازي ج25 ص032 و نيز آيات مربوطه و يا مرتبط چون احزاب آيه95 و سوره نور)
قرآن در صورتي كه منشأ آزار عقيده ستيزي طرف مقابل است از راهكارهاي ديگري براي رهايي از اذيت و آزارهاي روحي و بدني استفاده مي كند. به منظور رهايي از فشارهاي مخالفان و دشمنان شخص مومن مي تواند از ابزار تقيه استفاده كند و با نهان كردن دين و مذهب خود، جان و مال و عرض خود را از خطر تعرض دور نگه دارد. از اين رو پنهان ساختن باور دروني و عدم اظهار آن در شرايط قدرت داشتن مخالفان و دشمنان و اعمال نفوذ آن جايز شمرده شده است (نحل آيه106) در برخي از روايات تقيه نه تنها جايز بلكه در برخي موارد براي رهايي از آزار ديگران واجب شمرده شده است. (وسايل الشيعه ج16 ص210)
هجرت و كوچ نيز از ديگر راهكارهاي قرآني براي فرار و گريز از آزاررساني ديگران مطرح شده است. بر اين اساس است كه مسلمانان صدر اسلام از مكه به مدينه كوچ كردند تا از آزار دشمنان در امان باشند. البته در شرايطي بهترين مقابله با آزاررساني مقابله به مثل است و در صورت امكان مي توان با آنان مقابله كرد واجب است كه شخص چنين كند. (حج آيه39)
شكيبايي و پناه بردن به خدا نيز از راهكارهاي ديگري است كه موجب مي شود كه روحيه فرد آزارديده تقويت شود و از مشكلات روحي و رواني آزار در امان ماند. (آل عمران آيه186 و اعراف آيه 129 و احزاب آيه48)